نام | ابوالفضل ابراهیمی حاجی آبادی |
نام پدر | ذکریا |
نام مادر | بتول |
محل شهادت | خرمشهر |
بیوگرافی |
ابراهیمیحاجیآبادی، ابوالفضل: ششم اردیبهشت ۱۳۴۷، در روستای حاجیآباد از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش ذکریا، کشاورز بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم دی ۱۳۶۶، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به پاها و دستها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | تاکستان - حاجی آباد | تاریخ تولد | ۱۳۴۷/۰۲/۰۶ |
محل شهادت | خرمشهر | تاریخ شهادت | ۱۳۶۶/۱۰/۰۵ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | پنجم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - تاکستان - حاجی آباد |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
دست نوشته ها
بسم الله الرحمن الرحیم
نامه برای پدر و مادر عزیز و مهربانم رسیده ملاحظه فرماید
سلام ازراه دور و با قلب نزدیک
اولاً سلام عرض میکنم و پس ازتقدیم عرض سلام اکنون سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم وامیدوارم که حالتان خوب خوش وخرم بوده باشید و اگر از لطف مرحمت جویای احوالات اینجانب را خواسته باشید بحمدالله سلامتی حاصل و برقرار است و بد نیستم و بدعاگوئی شما مشغول هستیم و هیچ نگرانی در بین نیست بجز دوری و دیدار شما و امیدوارم که آن هم بزودی زود تازه گردد و از قول بنده بخدمت پدر مهربانم دعا وسلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت مادر عزیز و زحمتکش و مهربانم دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت خواهر عزیز و مهربانم دعا وسلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت برادر مهربانم اصغرجان دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت برادر مهربانم عباس آقا و از قول بنده بخدمت برادر عزیز ومهربانم اکبر دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده به زن داداشهای مهربانم ربابه خانم و ام البنین خانم و دختر دائی مهربانم زهرا خانم دعا و سلام گرم میرسانم واز قول بنده بخدمت بچههای برادر مهربانم محمد آقا و فاطمه خانم و پسر داداش مهربانم علی آقا دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت بچههای خواهر مهربانم حسین جان و رضاجان و تقی جان و حسن جان و احمد آقای نوروزی دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت دائی عزیز و مهربانم دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت زن دایی عزیز و مهربانم دعا و سلام گرم میرسانم و از بنده بخدمت دختر دایی مهربانم زهرا خانم دعا وسلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت عموی مهربانم دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده به خدمت زن عموی عزیز ومهربانم دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت بچههای عموی مهربانم دعا وسلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت همه دوستان وآشنایان دعا وسلام گرم میرسانم و قول من بخدمت قدرت دایی مهربانم و زن دایی مهربانم دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت مشهدی سفراکبر دعا و سلام گرم میرسانم و از قول بنده بخدمت مشهدی غلام علی با اهل خانواده دعا وسلام گرم میرسانم. پدرجان ومادرچان بنده آمدن خدمت شما هیچ گونه نگرانی نداشته باشید فرض کنید که زمستان یک ماه رفته بودم تهران الان هم خیال کنید که بنده در تهران کار میکنم یعنی پدر جان بنده میدانم که من آمدم کار شما زیاد شده است و خسته میشوید ولی پدرجان در راه اسلام خدمت کردن هم آخرش خیر است انشاالله دیگر عرض ندارم همه شما را به خدای بزرگ میسپارم. ÷درجان چاره نیست امیدوارم که برادرجانم اصغرآقا بیاید در ÷یش شما ÷درجان کار کند. پدر جان شما هم همیشه خوشحال باشید انشاالله و پدر جان نامه پر از محبت آمیز شما بدست ما رسید و از رسیدن آن نامه خیلی خیلی خوشحال شدم و امیدوارم که این نامه ناقابل بنده بدست شما برسد و شما هم خوشحال شوید. انشاالله.
نامه نویس پسر کوچکتان ابوالفضل ابراهیمی