مهری گلنار، همسر شهیدعلی اصغر جمشیدی: در جریان انقلاب اسلامی در سال ۵۷، عوامل ساواک که همه جا پراکنده بودند، چندین بار قصد دستگیری او را داشتند و با نامه های تهدید آمیز از سوی سازمان آموزش و پرورش قصد داشتند او را که معلمی دلسوز در نقاط محروم بود، از مبارزه باز دارند، ولی او ضمن حضور در تمامی راهپیمایی ها، همواره به هدایت دانش آموزان می پرداخت و هیچ گاه از کارش احساس خستگی نمی کرد.
بعد از پیروزی انقلاب، با اعتقاد بر اینکه "هر کس برای خدا زندگی کند، مردنش نیز در راه خدا خواهد بود، هرگاه از شهید و شهادت صحبت می شد شدیداً منقلب شده و آرزوی شهادت می کرد.
علی اصغر، علاقه زیادی به امام داشت و او را عاشقانه می پرستید، هرگاه تصویر امام بر روی صفحه ی تلویزیون ظاهر می شد، صورت ایشان را می بوسید و غرق در شادی می شد.
روزی که نیروهای رژیم پهلوی در ماه دی سال ۱۳۵۷ به قزوین حمله کردند، من و ایشان در خیابان بودیم، در آن موقعیت حساس که همه از خیابانها می گریختند تا مورد ضرب و شتم قرار نگیرند، او با دقت قدم می زد و در صدد شناسایی نیروهای رژیم بود که مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و می گفت: باید آنان را شناسایی کرد تا بعد از پیروزی انقلاب نگذاریم با ادامه ی فعالیت هایشان، به انقلاب اسلامی ضربه وارد نمایند.