در حال دریافت تصویر  ...
نام قهرمان عزیزمحمدی
محل شهادت بانه - ورچک


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود سیاهکلی مرادی
محل شهادت عین خوش



یک خاطره شهید  اسدالله احمدی


خاطرات شهید اسداله احمدی

بسمه تعالی در عملیات بیت المقدس ما در نزدیکی سر راه شادگان بودیم و موقع عملیات به ما گفتن شما باید به انتظامات بروید و ما انتظامات را قبول نکردیم و فرمانده تیپ ۲۲ بدر خرمشهر ما را نمی گذاشت به خط مقدم برویم و به ما گفت که باید انتظامات را قبول کنید و یا باید به شهرستان خودتان بروید و ما نه شهرستان را قبول کردیم و نه انتظامات را فقط ۲۴ نفر ما بودیم که آواره بودیم در تیپ و شب حمله صبح زود پا شدیم و نماز صبح را خواندیم و از تیپ فرار کردیم به خط و نه فرمانده خبر از ما دارد و نه دیگری و به خط رفتیم و در کنار رود کارون دیدیم تانک ها و ماشین ها در آنجا ایستاده اند و ما از آنها پرسیدیم برادر به خط از کجا می رود و گفتن از همینجا و ما رفتیم جلو و دیدیم یک پل شناور که همه وسایل از روی آن می رفتن و می آمدن و ما از آنجا رفتیم و دیدیم که یک ماشین در گل گیر کرده است و با برادران کمک کردیم و آنرا از گل در آوردیم و دیدیم یک ماشین ۵ متری این ماشین گیر کرده است و رفتیم جلو و دیدیم که زخمیها هستند و برادرها را صدا زدیم که زود این ماشین را از گل در آوریم و به پشت جبهه آمد و ما باز راه را ادامه دادیم و به طرف خط می رفتیم و با هم می گفتیم و می خندیم و تا یک ماشین آمد و ما سوار شدیم و به خط رسیدیم که دیدم که جنازه های عراقی ها در آنجا است و ما باز به راه مان ادامه دادیم و به طرف خط می رفتیم و به گردان ها رسیدیم و ما آنقدر دویده بودیم که خسته بودیم . و به خط رفتیم و یک میدان مین دشمن که رد می شدیم که خیلی طول و عرض داشت و ما با خونسردی از آنجا رد شدیم و دیدیم که یک تانک دشمن به دست رزمندگان شجاع به غنیمت گرفته شده است و خیلی خوشحال شدیم و رفتیم جلو که پشت خاک ریز اولی رسیدیم که عراقی ها پوتین و لباس های خود را در آورده اند و پا به فرار گذاشته اند و ما از آنجا روبه طرف جاده اهواز و خرمشهر کردیم و دشمن در حال فرار بود و رزمندگان اسلام در حال پیشروی بودند . اسدالله احمدی