نام | یعقوب نازک کارماهر |
نام پدر | محمد |
نام مادر | عاتقه |
محل شهادت | عین خوش |
بیوگرافی |
نازککارماهر، یعقوب: هفدهم اسفند ۱۳۳۸، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمد، خراط بود و مادرش عاتقه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. کارگر کارخانه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یازدهم آبان ۱۳۶۱، در عینخوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. او را یوسف نیز مینامیدند. |
محل تولد | قزوین | تاریخ تولد | ۱۳۳۸/۱۲/۱۷ |
محل شهادت | عین خوش | تاریخ شهادت | ۱۳۶۱/۰۸/۱۱ |
استان محل شهادت | ایلام | شهر محل شهادت | دهلران |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | دیپلم | رشته | ریاضی |
عملیات | محرم | سال تفحص | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، یعقوب نازک کار:
مادر عزیزم! نمی دانم در این لحظه -که شاید حدود ۱۲ ساعت بیشتر تا حمله نمانده است- چه چیز برایت بگویم؛ ولی مادر! تو را به صبر و استقامت می خوانم و اگر خدا خواست مرا بِبَرد و بُرد، بی تابی و گریه و زاری نکن که این از ارزش شهید می کاهد! هر چند که گریه بر شهید لازم است؛ ولی اگر خواستی بر پسرت (اگر خدا خواست بر پسر شهیدت) گریه کنی، در حضور کسی گریه نکن.
...و دیگر سفارشم حمایت از انقلاب و دعا برای امام است؛ نکند با شهادت یک نفر این انقلاب تضعیف شود! اگر کسی این کار را کرد، مادرم! تو این کار را نکن! می دانم این طور نیستی و خدا هم توفیقت دهد؛ اما مثلِ همیشه، روزهای جمعه به نمازجمعه و صبح های جمعه به مزار شهدا برو؛ چون آمدن بر مزار شهید، ایمان انسان را به خدا بیشتر می کند و دیگر برای دنیا ارزش قایل نمی شود.
...و هم چنین خدمت پدر عزیزم؛ از او نیز التماس دعا دارم و می دانم برایش پسری نبودم که از من انتظار داشت؛ ولی در این لحظه از پدر و مادرم طلب بخشایش برای این امانت شان دارم.
مقداری پول دارم؛ اگر شهید شدم، نصفش را به افرادی که مستضعف هستند، بدهید و بقیه اش را هم برایم بدهید روزه و نماز بخوانند؛ چون خیلی به خدا بدهکار هستم! امیدوارم خدا در عوضِ گناهانی که انجام دادم و تمام کارهای خطایی که کردم و وظایفی که انجام ندادم، این خون ناقابلم را از من قبول کند و با این خون و جان، گناهانم پاک شود.
هم چنین اگر شهید شدم، از تمام همسایه ها برایم طلب مغفرت کنید.
...و اما از وضع اینجا بگویم. در محور نزدیک دهلران و پشت خطْ منتظریم و امشب به خط می رویم که -به حول و قوه ی الهی- حمله را آغاز کنیم و به بعثیان و این یزید دوم نشان دهیم که هم چون حمزه، حبیب بن مظاهر، علی اکبر و سرورم امام حسین، ما هم جان مان را در راه سرنگونی یزید و پیشبرد اسلام فدا خواهیم کرد. (۱۷۵۹۷۷۱)
یعقوب نازک کار
۰۳/۰۸/۱۳۶۱؛ ساعت ۱۲ ظهر
خاطره علی نبئی
Loading the player ...