نام | قربان علی گونجی |
نام پدر | آقامعلی |
نام مادر | صدیقه |
محل شهادت | مهران ـ تپه 270 |
بیوگرافی |
گونجی، قربانعلی: یکم فروردین ۱۳۴۵، در بخش طارم سفلا از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش آقامعلی، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت. خواندن و نوشتن نمیدانست. او نیز کارگری میکرد. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دی ۱۳۶۵، اطراف تپه ۲۷۰ مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است. |
محل تولد | قزوین - بخش طارم سفلی | تاریخ تولد | ۱۳۴۵/۰۱/۰۱ |
محل شهادت | مهران ـ تپه 270 | تاریخ شهادت | ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ |
استان محل شهادت | ایلام | شهر محل شهادت | مهران |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۲ | تعداد دختر | ۰ |
تحصیلات | - | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
وصایا
شهید، قربانعلی گونجی:
خدایا، بارالها، پروردگارا! با چه رویی وصیت کنم؟! با این جسم مملو از گناه؟! چگونه و از چه ناله کنم؟ به خدا قسم، به پیامبران خدا(ص) قسم، به مهدی(عج) قسم، به خون گلوی حسین(ع) قسم و به پهلوی شکسته زهرا(س) قسم، زبانم بریده، قلمم شکسته و دستم -از اینکه بخواهم برایتان وصیت کنم- عاجز است. من که هستم وصیت کنم؟!... ولی می دانم وصیتم پدر و مادرم و اقوام و دوستانم را خوشحال می کند.
از خدا می خواهم مرا از آنهایی که پیوسته به یاد خدا هستند و پیمانشان را نمی شکنند، قرار دهد.
سلام و درود نثار ولی خدا روی زمین، حضرت مهدی(عج)؛
سلام به تو ای خوارکننده ی کافران، ای مولای من، صاحب الزمان(عج)؛
سلام به تو ای آموزنده ی احکام قرآن و پراکنده کننده ی عدل در سراسر جهان؛
دوستان عزیزم! به خدا قسم دلم طاقت دوری ندارد؛ تاب و توان آن را ندارم صحبت کنم؛ دستم توان نوشتن ندارد؛ من که تا به حال سعادت دیدار رهبر انقلاب، امام جماران را نداشتم -با این بار سنگین گناهانم- چگونه می توانم مهدی فاطمه را ببینم؟
ای ملت غیور مسلمان ایران! فرمان رهبر را از جان و دل گوش کنید و پیرو امر ولایت فقیه باشید و بدانید جبههْ تجلی بخش آرمان های قلبی رزمندگان و جایگاه مهدی(عج) است؛ جبههْ جای عارفان خداست.
«عاشق چو شوی، تیغ به سر باید خورد/ زهری که رسد، همچو شِکر باید خورد»
مگر خون ما از خون سید مظلومان، ابا عبدالله الحسین(ع) با ارزشتر است؟ نه، هرگز! نباید سنگر ابی عبدالله(ع) را خالی گذاشت؛ سنگری که علی اکبر، قاسم و علی اصغر و هفتاد و دوتن در آن به شهادت رسیدند.
پدر و مادرم! سلامی از فرسنگ ها راه دور بر قلب پُر مهر و محبت هر دوی شما؛ من در حق شما کوتاهی کردم و در مدت عُمْرم نتوانستم خدمتی به شما بکنم و همیشه موجب ناراحتی شما بودم.
از قول من به خواهرم و همسرم سلام برسانید و بگویید: همانند زینب(س) باشید و حجاب را -که الگوی حضرت زهرا(س) است- رعایت و با حفظ آن، دین خدا را یاری کنید و بدانید شهید، زنده است و یادش در دل ها است.۱ (۱۶۵۱۲۷۱)