نام | رجبعلی بکشلو |
نام پدر | غلامرضا |
نام مادر | فاطمه |
محل شهادت | شلمچه |
بیوگرافی |
بکشلو رجبعلی: اول خرداد ۱۳۳۸ در شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، کارگر بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. ازدواج کرده و دارای یک فرزند دختر شد. از سوی سپاه پاسداران به عنوان معاون گردان مقداد در جبهه حضور یافت. یازدهم اسفند ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه و عملیات کربلای ۵، بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | بوئین زهرا - قلعه هاشم خان | تاریخ تولد | ۱۳۳۸/۰۳/۰۱ |
محل شهادت | شلمچه | تاریخ شهادت | ۱۳۶۵/۱۲/۱۱ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۲ | تعداد دختر | ۲ |
تحصیلات | خواندن و نوشتن | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | تهران - تهران |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، رجبعلی بکشلو:
خداوندا! شُکر و سپاس بنده ی ناچیزت را بپذیر.
الها! شُکر می گویم ترا که دَرهای رحمتت را برای حقیر گشودی و آن چه را که لایق آن نبودم، به من عطا کردی. چگونه ترا سپاسگزارم، حال آن که غرق در رحمت و الطاف خودت قرارم دادی و توفیق جهاد در راه خودت را به من عطا نمودی؟!
ای خالق مهربان! آن هنگام که بدانم و یقین پیدا کنم که مرا از دوستان می دانی، در آن لحظه وقت آن است که خرمن وجودم را در شعله های عشق خود بسوزانی و خون ناقابلم را در راه دفاع از دین اسلام و قرآن، بریزی و به من توفیق والاتری -که شهادت در راه توست- عطا فرمایی.
معبودا! اینک ترا شاهد می گیرم که آگاهانه به مشهد خونین می روم و تو می دانی که من، زندگی با همسر و فرزندانم را همچون دیگران دوست داشتم، و لیکن در این لحظات حساس -همانگونه که سرور و مولایم حسین بن علی(ع)در راه اسلام و در آن لحظات خطیر از همه ی تعلقات خود صرف نظر کرد و حتی به اسارت خانواده اش راضی شد- از همه ی لذایذ دنیا، در راه تو می گذرم؛ زیرا مسلمانم و رهبر انقلاب و ولی امرم، مسؤولیتم را به طور واضح مشخص نموده است و من نیز به میل خود، بدان لبیک گفته ام.
بارالها! مرا تا آخرین لحظات عُمر در این مسیر هدایت فرما و آن گاه که لطف بی کران تو شامل حالم در واپسین لحظه عُمرم شد و در خون خویش غلطیدم، مرا دریاب.
عزیزانم! من با آگاهی کامل از کم و کیف قضیه، راه خود را انتخاب کردم و امیدوارم در عروج روحم از زندان جسم، ماتم نگیرید و برای این موهبت الهی و تکامل انسانی، سوگواری نکنید و صبر و استقامت را پیشه ی خود سازید.
از امت حزب الله خواستارم، قبل از این که جسد غرق در خون مرا بردارید، سلاح مرا به دوش گیرید و انتقام خون شهدا را از دشمن بعثی بگیرید.
همواره گوش به فرمان رهنمودهای پیامبرگونه ی رهبر عالی قدر باشید و یار و غمخوار دولت جمهوری اسلامی بوده، دولت را از خود بدانید و به هر طریق ممکن -چه مادی و چه معنوی- از آن حمایت کنید و دست در دست هم و با وحدت و خلوص، کشور را -از ظلم و فسادی که بیگانگان ایجاد کرده اند- نجات دهید و به خاطر سختی هایی که ناشی از هر جنگ و انقلابی است، دلسرد نشوید و به زندگی دو روزه ی دنیا و زرق و برق هایش دلخوش ندارید.
نمی گویم که بی علاقه به دنیا باشید؛ نه! بلکه باید دلبستگی به این دنیای فانی نداشته باشید؛ زیرا که دنیا محل گذر است و زندگی جاوید و ابدی، آخرت است.
برادران سپاهی و بسیجی و ارتشی! جهاد در راه خدا و دفاع از حقوق مظلومان و محرومان جامعه کنونی، وظیفه دینی شماست؛ نکند -خدای ناکرده- با بهانه های کذایی، جبهه ها را خالی بگذارید که اکنون وقت درنگ نیست. پیر استعمار از سالها پیش در خطی مداوم و ناگسسته، جهان را چپاول کرده و هرگز گستاخی بزرگ شما -پیروان محمد رسول الله (ص) - را در محقق کردن حکومت الهی و اِعمال سیاستِ «نه شرقی، نه غربی» را نخواهد بخشید.
اکنون، شیطان بزرگ در همه جای جهان علیه شما کمین کرده است و از این رو بر شماست که آرام ننشینید و با شرکت فعال در جبهه ها، در مقابل ستمگران تاریخ بایستید. از محاصره ی اقتصادی باکی نداشته باشید، که ما فرزند رمضانیم و پیشوایمان علی(ع) است و همچنین از محاصره ی نظامی نهراسید که ما فرزند مُحرَّمیم و پیشوایمان حسین بن علی(ع) است؛ پس با این الگوها وظیفه و تکلیف، روشن است. امیدوارم که در روز جزا و حساب، در مقابل شهدای بزرگ اسلام روسفید و سربلند باشیم؛ ان شاء الله.
در اینجا لازم می دانم، چند کلمه با خواهران حزب الله صحبت کرده و وصیتی داشته باشم.
خواهران گرامی! شما با عنایت به الگوها و اسوه های بزرگی که چون: سرور زنان عالم، فاطمه زهرا (س) و سلاله ی گران قدرش، زینب کبری (س) دارید و از سویی در جامعه ی کنونی، شاهد هزاران خانواده ی شهید و ناظر پریشانی هزاران کودک یتیم -که پدرانشان در جبهه ها به شهادت رسیده اند- هستید و مشاهده می کنید که چه خانواده هایی پس از شهادت عزیزانشان، با به جای گذاشتن چندین کودک خردسال -به سختی- روز و شبها را سپری می کنند، آیا هیچ از خود پرسیده اید که در قبال این خونهای ریخته شده و فرزندان بی پدر و مادران بی پسر، چه وظیفه ی سنگینی بر دوش دارید؟
آری، خواهرم! وظیفه ای که خون شهدا بر دوش تو می نهند، بسیار عظیم و بزرگ است. تو باید با حفظ عفت و حجابت -که بُرنده تر از سلاح رزمندگان در جبهه هاست- و تربیت فرزندانی سالم و مجاهد -در مقابل دشمنان اسلام- پا به پای رزمندگان و مجاهدان در راه خدا، با کفر به جنگ و مقابله برخیزی و مبادا -خدای ناکرده- در شهادت عزیزانت، بر سر و سینه بزنی.
فاطمه و هاجر؛ فرزندان دلبندم! شما نیز با حفظ حجابتان مُشت محکمی بر دهان دشمنان خدا و منافقین بزنید و نگذارید خون شهدا هدر رود و ادامه دهنده ی راه شهیدان باشید.
جواد و محمود جان! شما نیز در سنگر مدرسه و دانشگاه و کسب علم و دانش، کوشش کنید و با خدمت خالصانه به جامعه، افرادی خدمتگزار به مردم محروم جامعه باشید و انتقام خون بابا و همه ی شهدا را از دشمنان -به طریق مناسب- بگیرید.
طی زندگی، تقوا را پیشه خود سازید و با همدیگر مهربان و دوست و یار و یاور مادر خود باشید و نماز بخوانید و قرآن را فرا گیرید.
دیدار من و شما عزیزان، روز قیامت؛ خداحافظ شما باد.۱ (۱۱۱۹۸۱۴)
رجبعلی بکشلو
۱۰/۱۲/۶۵