نام | کریم اصغری |
نام پدر | حبیب الله |
نام مادر | محترم |
محل شهادت | شلمچه |
بیوگرافی |
اصغری، کریم: یکم تیر ۱۳۴۴، در روستای شال از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش حبیبالله، نمایشگاه خودرو داشت و نام مادرش محترم بود. دانشآموز چهارم متوسطه در رشته تجربی بود. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم دی ۱۳۶۵، در شلمچه - عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهید شد. مزار او در شهر زادگاهش واقع است. |
محل تولد | بوئین زهرا - شال | تاریخ تولد | ۱۳۴۴/۰۴/۰۱ |
محل شهادت | شلمچه | تاریخ شهادت | ۱۳۶۵/۱۰/۲۷ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۰ | تعداد دختر | ۱ |
تحصیلات | چهارم متوسطه | رشته | تجربی |
عملیات | کربلای 5 | سال تفحص | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - بوئینزهرا - بوئین زهرا - شال |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، کریم اصغرى:
مادرم! در شهادت من، چون کوه استقامت کن و لحظه اى از نام و یاد خدا غافل مباش.
مادرم! قَسَمت مى دهم که مرا ببخشى؛ چون حق مادر و فرزندى را ادا نکردم.
خدمت برادر عزیزم، نور چشمانم سلام عرض مى کنم. امیدوارم مرا ببخشید؛ چون برادر خوبى براى شما نبودم و دوست دارم که همیشه در خط ولایت و انقلاب باشید.
خواهرهاى عزیزم! در شهادت من صبر و تحمل داشته باشید و زینب گونه عمل کنید. حجاب خود را حفظ کنید و بدانید که حجاب، کوبنده تر از خون من و چادر مشکى شما، خیلى زیباتر از خون سرخ من است. اگر زنى حجاب خود را حفظ نکند، پا بر خون شهدا مى گذارد.
...و اما باید بدانید که من خیلى به شما و دیگران علاقه دارم و نمى خواهم از شما جدا شوم و دور بمانم؛ ولى چه کنم که صدایم مى زنند و خود نیز تشنه ام!
اى خداى بى نیاز! تو خود بهتر مى دانى که هدف ما شهادت نیست؛ بلکه پیروزى در راه تو و پیروى از راه توست. اگر توانستیم مى کُشیم و اگر نتوانستیم کُشته مى شویم و خوشا به حال آن کسى که در راه تو کشته شود.
خداوندا! از تو مى خواهم که قدرت درک مقام شهید را به ما عطا کنى.
برادران و خواهران دینیام! از شما عاجزانه مى خواهم که براى مسایل دینى و اسلامى، مخصوصاً واجباب، اهمیت زیادى قایل شوید. واى بر ما اگر بخواهیم به مسایل دنیوى فکر کنیم چون دنیا خانه ی گذر است؛ نه خانه قرار و وقتى که ما از این دنیا برویم، چیزى از مال دنیا با خود نخواهیم بُرد؛ به جز اعمالمان.
دیگر این که تا آن جا که در توان دارید، براى اسلام و انقلاب اسلامى بکوشید و بدانید که این دنیا، چیزى جز آزمایش نیست. از شما عاجزانه تمنا دارم که دعا و مناجات و نماز جماعت و نماز جمعه را فراموش نکنید.
از پدر و مادر و همه خانواده ام خواهشمندم که در شهادت من صبر و تحمل پیشه کنند و مادر «وهب» را الگوى خود قرار دهند که او در شهادت فرزندش آن چنان استقامتى نشان داد که وقتى سر بریده پسرش را برایش آوردند، آن را به میدان پرتاب کرد و گفت: «من چیزى را که در راه خدا دادم، پس نخواهم گرفت.»
مرگ حق است؛ چه امروز و چه بیست سال دیگر؛ ولى مرگی بهتر است که انسان قبل از این که مرگ، او را انتخاب کند، خود به استقبال مرگ برود و آن را برگزیند و چه مرگى خوش تر از شهادت در راه خدا می تواند نصیب انسان گردد.
برادران! مبادا که به این دنیا و مادیات آن دل ببندید که دلبستگى به دنیا ریشه تمام گناهان است.
از پدران و مادران عزیز، تمنّا دارم که از آمدن عزیزانشان به جبهه جلوگیرى نکنند؛ چون ما مسلمانیم و در قرآن مجید نیز صریحاً آمده است که: «و قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم»؛ با آنان که با شما مى جنگند، در راه خدا بجنگید.
برادران! راهى جبهه شوید که فردا خیلى دیر است. به خدا قسم که جایى بهتر از جبهه پیدا نخواهید کرد. در جبهه انسان به خدا نزدیکتر است. جبهه ها یادآور کربلاى خونین امام حسین(ع) است و جوانانى که در جبهه هستند هم، یادآور جوانان صدر اسلام هستند.
سخنى چند با اهالى محترم شال:
بیایید و خود را اصلاح کنید و به یکدیگر دست اتحاد و برادرى بدهید و در همه کارها خدا را در نظر بگیرید. درباره مسایل و مشکلات محل، با آیت الله موسوى مشورت کرده، از ایشان پیروى کنید و قدر این نعمت بزرگ الهى را بدانید که ایشان در حقیقت یکى از فرزندان پاک و صالح و با ایمان حضرت زهرا(س)مى باشند.
خدایا! تو شاهدى که فقط براى رضاى تو به جبهه آمده ام و جان ناقابلم را تسلیم تو کرده ام.
خدایا! تو را به حق حضرت مهدى(عج) ما را یارى و هدایت فرما تا هرچه بیشتر در راه تو و خالص شدن براى تو قدم برداریم.
خدایا! خون ناقابل مرا در راه حسین(ع) قبول کن.
خدایا! مرا به آنجایى برسان که شهیدان راه تو رسیده اند.
بنده ی رو سیاه و گنهکار؛ کریم اصغرى
۲۸/۷/۶۳