نام | امیر حسن یارمحمدی |
نام پدر | موسی |
نام مادر | زهرا |
محل شهادت | جزیره مجنون |
بیوگرافی |
یارمحمدی، امیرحسن: پنجم دی ۱۳۴۰، در روستای شال از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش موسی (فوت۱۳۵۷) و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. ازدواج کرد. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. |
محل تولد | بوئین زهرا - شال | تاریخ تولد | ۱۳۴۰/۱۰/۰۵ |
محل شهادت | جزیره مجنون | تاریخ شهادت | ۱۳۶۲/۱۲/۰۷ |
استان محل شهادت | بصره | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۰ | تعداد دختر | ۰ |
تحصیلات | دیپلم | رشته | علوم انسانی |
عملیات | سال تفحص | 1375 | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - بوئین زهرا - شال |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
وصایا
شهید، امیرحسن یارمحمدی:
حمد و سپاس خدایی را که با جهاد در راهش ما را آبرویی دوباره بخشید و مؤمنین را از گوشه نشینی و فراموشی نجات داد.
حمد و ثنا پروردگاری را که به واسطه ی نعمت جنگ، فرصت بازگشت به گناهکاران و مهلت توبه به خاطیان را عنایت فرمود و مؤمنین را مورد آزمایش قرار داد تا نیک از بد تمیز داده شود و نیکان را از عشق خود بسوزاند و سوختگان عشقش را نزد خود بَرَد و جمال دلربای خویش را با ریزش اولین قطرات خون شان به آنان نشان دهد و در ازای آنْ جان شان بستاند.
خدایا! حال که به ما توفیق دادی تا پای در رَهَت نهیم و با کافران به جهاد برخیزیم، به درگاهت شُکر می گذارم و به وحدانیَّت تو ای خدای بزرگ! و به رسالت محمد(ص) خاتم پیامبران و به ولایت، امامت و خلافت علی(ع) و فرزندان معصومشْ اعتراف نموده و شهادت می دهم و معتقدم که در زمان غیبتْ دوازدهمین و آخرین امام معصوم، ولایت به نیابت از ایشان حکومت مسلمین را در دست خواهد داشت.
خدایا! تو خود شاهد باش که من به وحدانیَّت تو و رسالت نبی تو اعتراف نمودم؛ پس خود مرا مُوحِّد بمیران و دعاهای مرا -دعای فردی که از فرط فقر به سوی تو دست های نیازش بلند است- مستجاب کن و به ناله های این کمترین بنده ات گوش فرا دِهْ که از تو می خواهد.
بارالها! می دانم که همه ی جنگ و گریزها، نشیب و فرازها، مسؤولیت ها و مقاومت ها، خدمت کردن ها و سوختن ها، صبر و استقامت ها و به طور کلی صحنه ی جهان، جریانات سیاسی و اجتماعی، ناملایمات زندگی فانی دنیا و همه و همه برای آزمایش این انسان زیانکار است؛ پس خدایا! آزمایش هایت را بر من آسان گیر و در صحنه ی آزمایش مستقیمْ پای بر جایِ پایم بگذار و مرا پیروز و سرافراز از صحنه بیرون آور.
بارالها! گناهانم به اندازه ی قطرات باران و برگ های ریزان است و چه چیزی بهتر از گرمای مَحبَّتت که آثار گناهانم را خشک خواهد کرد و چه چیزی بهتر از نسیم رحمتت که برگ های خطاهایم را به باد فنا خواهد سپرد.
خدایا! گناهانم را ببخش و عیب هایم را بپوشان.
خداوندا! عذابم مکن، که تو بی نیاز از عذاب مَنی و من نیازمند به ترحُّم تو؛ بدن ضعیف منْ طاقت عذاب شدید تو را ندارد.
بارخدایا! در راه نبرد با مشرکین، یاری ام فرما تا بتوانم خالص برای تو باشم؛ تلاشم برای تو، جهادم برای تو و شهادتم نیز فقط برای تو...
خدایا! به همه ی مسؤولین ما اخلاص، صبر، استقامت، دلسوزی و عاقبت اندیشی عطا فرما.
خدایا! رسولت(ص) فرمود: «شهید با ریزش اولین قطرات خونش، به لقای معبودش خواهد شتافت» و من نیز جز لقای تو آرزویی ندارم و جان ناقابلم را در کف اخلاصْ تقدیم جمالت می نمایم؛ حال تو هر لحظه مرا لایق یافتی، شهیدم کن.
پروردگارا! از کید شیطان سخت هراسانم؛ می ترسم که در آخرین لحظات زندگی فانیْ مرا رها نکند و زیبایی های ظاهری دنیا را مقابل دیدگانم مُجسَّم کند.
خدایا! از شر شیطان مرا در امان دار.
امروز باید بدانیم که مسؤولیتی سنگین بر دوش مان است؛ کفر جهانی مقابل اسلام ایستاده است و پیروان حقْ اَندَکند.
خواهران و برادران حزب اللهی! بدانید که مظلومیم و تنها دادرسمانْ حق تعالی است و بس. بدانید که حراست، تداوم و صدور انقلاب اسلامی به عهده ی این اندک متعهدان به ولایت است و هیچ عذری پذیرفته نیست. بدانید که مسؤولیم و مسؤولیت مان بسیار سنگین است و تنها از راه تقوا و ایمان می توان این امانت را به مقصد بُرد.
مطمئن باشید که اگر ما تقوا پیشه کنیم، منیَّت را رها کنیم و مُتفرِّق نشویم، هیچ قدرتی، هیچ غلطی نمی تواند بکند! مطمئن باشید که کربلای حسینی جز شیعیان حسینی از آن کس دیگری نیست و شیعیان با دست توانای امام امت نه تنها کربلا، بلکه قدس را نیز رها و حکومت اسلام را بر تمامی جهان حکم فرما خواهند کرد؛ مشروط به این که سخنان امام عزیزمان را به گوش جان بشنویم و با اطمینان به آن عمل نماییم و لحظه ای او را تنها نگذاریم.
همسر مهربانم! من نمی دانم با چه زبانی از تو قدردانی کنم که با آگاهی زندگی پُر درد، رنج و سختی را در راه خدا پذیرفتی. تنها می توانم از تو بخواهم که مرا ببخشی و از خدایم بخواهم: بارالها! از خطاهایش درگذر و پاک و مطهرش گردان.
خدایا! از تو می خواهم ما را با هم و با شهدای راه حق محشور فرمایی. (۱۸۲۷۴۲۸)
امیرحسن یارمحمدی
۲۸/۱۱/ ۶۶