همرزم شهید: بعد از عملیات که من بشدت مجروح شده بودم برای پیگیری بحث جانبازیم بهم زنگ زدن تا بیام پیگیر امورم بشم. اول که نمیومدم اما بعدا به اصرار و زور یکی از بچه ها منو آوردن برای پیگیری.
آمدم دیدم از ۵۴ ترکشی که توی بدنم هست ۲۰ تا از اونا رو لحاظ کردن و حتی مجروحیت اعصاب و روانم رو به حساب نگرفتند و بهم جمعا ۹ درصد جانبازی دادن!
خیلی ناراحت شدم. برگه اعتراض گرفتم که پر کنم. آمدم یگان و رفتم آسایشگاه خوابیدم.
جعفر خان آمد بخوابم گفت: فلانی ولش کن اجرتو با اون چیزی که خدا برات اینجا مقدر کرده عوض نکن. اصلا دیگر هم نمیخواد پیگیرش بشی.
از خواب که بیدارم شدم. برگه اعتراضم رو پاره کردم و گفتم دستور، دستور جعفر خانه...