در حال دریافت تصویر  ...
نام داود رحمانی
محل تولد بوئین زهرا - رحمت آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام مرتضی ملک پور
محل تولد قزوین - بخش طارم سفلی


در حال دریافت تصویر  ...
نام عشقعلی میرخوند چگینی
محل تولد قزوین - ارکن


در حال دریافت تصویر  ...
نام اکبر سعیدی
محل تولد تاکستان - نیکوئیه


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین بابایی
محل تولد قزوین - چوبیندر


در حال دریافت تصویر  ...
نام بهیار اکبری زیارانی
محل تولد آبیک - زیاران


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد رضا ربانی
محل تولد آبیک - قشلاق


در حال دریافت تصویر  ...
نام اکبر اصغریها
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام فتح علی قربانی جویا
محل تولد رزن - اورته قمش


در حال دریافت تصویر  ...
نام منصور رئیسی میرزائی
محل تولد آبیک - زیاران


در حال دریافت تصویر  ...
نام مرتضی خمسه
محل تولد بوئین زهرا - سبزک


در حال دریافت تصویر  ...
نام علمدار مددی
محل تولد بوئین زهرا - قلعه هاشم خان


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی میرزا ترابی کلیشمی
محل تولد رودبار - کلیشم


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد جعفر مردعلی
محل تولد قزوین - شیرازک


در حال دریافت تصویر  ...
نام رحیم حسینعلی
محل تولد قزوین - کش آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام علیرضا آقاحسینی
محل تولد بیجار - بخش کرانه روستای تکیه


در حال دریافت تصویر  ...
نام سهراب رضایی
محل تولد قزوین - ناصر آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام فرج الله ابراهیمی
محل تولد قزوین - چوبیندر


در حال دریافت تصویر  ...
نام کاظم کوچک تبار
محل شهادت ام الرصاص


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد ابراهیم افشار ونگینی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام ولی الله درزی رامندی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام اصغر عظیمیان
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید کمال موسوی پور
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام حمدالله جهان بخشی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام احمد عباسی دریاکناری
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام ابوالفضل موسی تبارقرعمی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام طیب قنبری
محل شهادت مهاباد - پایگاه یوسف کند



یک خاطره شهید  عباس بابایی


سوغات فرنگ

محمد سعید نیا: در سیره پیامبر گرامی اکرم (ص) آمده است که آن حضرت «کم هزینه و بسیار بخشنده و یاری کننده» بودند. از ویژگیهای آشکار عباس، سادگی و بی پیراگی او بود. می خواهم بگویم که عباس نیز واقعاً دارای شخصیتی اینچنین بود. او هر چه داشت به دوستانی که احساس می کرد بدان نیاز دارند می داد و کمتر یا بهتر است بگویم «اصلاً» به فکر خود نبود. او به هیچ وجه اهلِ تکلّف و تجمّل نبود. به یاد دارم در پایان دوره آموزش خلبانی در آمریکا، هنگامی که به ایران باز می گشت، به همراهِ خانواده برای استقبال به فرودگاه مهرآباد رفته بودیم. پس از چند ساعت انتظار سرانجام هواپیما بر زمین نشست و دقایقی بعد عباس را در سالن انتظار ملاقات کریدم. پس از روبوسی و خوش آمد گوئی، او از من خواست تا به قسمت ترخیص فرودگاه بروم و وسایلش را تحویل بگیرم. رفتم و مدتی را به انتظار نشستم تا سرانجام بار و اثاثیه عباس را تحویل گرفتم. چمدان و ساک او از همه ساکها و لوازم دیگر مسافرین کم حجم‌تر به نظر می آمد. در بین راه به شوخی از او پرسیدم: ـ برای ما سوغات چه آورده ای؟ ان شاء الله که چیز قابل توجهی است. او مثل همیشه لبخندی زد و سرش را با علامت پاسخ مثبت تکان داد. ما به راه افتادیم. پس از ساعتی که به منزل رسیدیم، تمام افراد منزل به استقبال عباس آمده بودند و از این که پس از مدتها دوری از ایران، دوباره او را می دیدند خیلی خوشحال بودند. چند ساعتی به دیده بوسی و احوالپرسی گذشت. وقتی که خانه خلوت شده بود به شوخی گفتم: ـ حالا نوبت وارسی سوغاتیهای عباس آقاست. عباس چمدان را باز کرد. با کمال شگفتی مشاهده کردیم، آبریزی را که با خود از ایران برده بود در میان نایلونی پیچیده و در کنار آن چند دست لباس دانشجویی و لباس خلبانی نهاده است. در ساک دستی‌اش هم تعدادی نوار «تعزیه» و یک مجلّد «قرآن» و کتاب «مفاتیج الجنان» همراه با تعدادی کتاب فنّی و پروازی به زبان انگلیسی بود. خندیدم و گفتم:ـ مرد حسابی! من بیش از پنجاه، شصت تومان بنزین سوزانده ام تا به استقبال تو آمده ام و تو از آن طرف دنیا این آبریز را آورده ای؟! در حالی که به نشانه شرمندگی، سرش را به زیر انداخته بود، برگشت و با لهجه شیرین قزوینی گفت: ـ تو که میدانی؛ آنجا آنقدر گرانی است که حد ندارد. آن روز شاید دیگران به مقصود او پی نبردند؛ ولی من با سابقه ای که از او سراغ داشتم، منظور او را از «گرانی» دریافتم و به یقین دانستم که عباس آنچه را که مازاد بر مخارج خویش بوده، به نشانی دوستان و آشنایان بی بضاعتش در نقاط ایران می فرستاده و مثل همیشه آن دوست، نامی و نشانی از عباس نمی‌یافته است