در حال دریافت تصویر  ...
نام یدالله اکبرشاهی
محل تولد قزوین - رشتقون


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن تدین
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علمدار طاهرخانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام قمقام لشکری
محل تولد تاکستان - ضیاء آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام مجتبی رشوند
محل تولد قزوین - تنوره-بخش رودبار الموت


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اصغر مافی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین علی محمدی
محل تولد قزوین - موشقین


در حال دریافت تصویر  ...
نام عبدالله عالمی
محل تولد قزوین - بهرام آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام نصرت الله مصطفی
محل تولد بوئین زهرا - آب باریک


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن کریمی رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد بابا
محل تولد تاکستان - دیال آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام قربان کرمی
محل تولد بوئین زهرا - شال


در حال دریافت تصویر  ...
نام مسعود سخاوت دوست
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر ناصرپور
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام منصور کشاورز باحقیقت
محل تولد قزوین - سیاهپوش


در حال دریافت تصویر  ...
نام قنبر غلامی
محل تولد قزوین - ویار-بخش رودبار شهر


در حال دریافت تصویر  ...
نام محرم رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد ملک محمدی
محل شهادت اهواز


در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی قبادی
محل شهادت بانه


در حال دریافت تصویر  ...
نام وهب ارجینی
محل شهادت مهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن نوروزی فهیم
محل شهادت قلاویزان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود رضایی
محل شهادت پاسگاه زید


در حال دریافت تصویر  ...
نام ذبیح الله دودانگه
محل شهادت قلاویزان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد محمدخانی
محل شهادت ام الرصاص



یک خاطره شهید  عباس بابایی


ای کاش به جای آن کارگر بودم

سرگرد رضا نیکخواهی: پروازهای وضعیت اضطراری تمام شده بود .به همراه شهید بابایی جهت استراحتی کوتاه در زیر سایه هواپیمه ، روی زمین نشسته بودیم . عباس که از پروازهای پی در پی خستگی در چهره اش آشکار بود رو به من کرد و در حالی که به کارگری که در محل استقرار هواپیماهای آماده مشغول نظافت بود، اشاره کرد، و گفت: آقا رضا آن کارگر را می بینی .از خدا می خواستم که به جای آن کارگر بودم و آنجا را جاروب می کردم. من از این گفته او کمی دلگیر شدم و گفتم: چرا چنین آرزویی می کنی ؟شما که الان فرماندهی پایگاه را برعهده داری و این مسئولیت سنگینی است.در ثانی شما شایستگی ارتقاء به پست های بالاتر در نیروی هوایی را نیز دارید. شهید بابایی در حالی که چهره از من برگرفته بود و با نگاه نافذش به آسمان می نگریست ، گفت: نه اینکه از شغلم ناراحتم، ولی اگر کارگر ساده بودم، مسئولیتم در نزد خداوند کمتر بود.حالا که فرمانده پایگاه هستم ، هر کجا حادثه ای رخ دهد فکر می کنم، شاید، کوتاهی من باعث به وجود آمدن آن بوده است، به همبن خاطر است که آرزو می کنم، کاش به جای آن کارگر ساده بودم