در حال دریافت تصویر  ...
نام مجتبی رشوند
محل تولد قزوین - تنوره-بخش رودبار الموت


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اصغر مافی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین علی محمدی
محل تولد قزوین - موشقین


در حال دریافت تصویر  ...
نام عبدالله عالمی
محل تولد قزوین - بهرام آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام نصرت الله مصطفی
محل تولد بوئین زهرا - آب باریک


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن کریمی رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام یدالله اکبرشاهی
محل تولد قزوین - رشتقون


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن تدین
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علمدار طاهرخانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام قمقام لشکری
محل تولد تاکستان - ضیاء آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد بابا
محل تولد تاکستان - دیال آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام قربان کرمی
محل تولد بوئین زهرا - شال


در حال دریافت تصویر  ...
نام مسعود سخاوت دوست
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر ناصرپور
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام منصور کشاورز باحقیقت
محل تولد قزوین - سیاهپوش


در حال دریافت تصویر  ...
نام قنبر غلامی
محل تولد قزوین - ویار-بخش رودبار شهر


در حال دریافت تصویر  ...
نام محرم رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد ملک محمدی
محل شهادت اهواز


در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی قبادی
محل شهادت بانه


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن نوروزی فهیم
محل شهادت قلاویزان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود رضایی
محل شهادت پاسگاه زید


در حال دریافت تصویر  ...
نام ذبیح الله دودانگه
محل شهادت قلاویزان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد محمدخانی
محل شهادت ام الرصاص


در حال دریافت تصویر  ...
نام وهب ارجینی
محل شهادت مهران



یک خاطره شهید  مسیب مرادی کشمرزی


او دستمزدش، شهادت بود

سيف اله تيموري: ابتداي جنگ چون دوره هاي متعدد تخصصي تخريب را گذرانده بودند به عنوان فرمانده و مسئول اطلاعات تيپ ها بودند و شايد هفته اي يكي و دو روز بين دشمن مي ماندند و بعد از جنگ، عضو مهندسي نيروي زميني در قسمت تخريب شد و بعد از سال ۱۳۷۲ و تقريبا نصف ماه در منطقه تخريبي به سر مي برد و بعد از سالها تلاش، واقعا دستمزدش شهادت بود که از خدا گرفت. سرهنگ احمد حيدري: در عمليات بدر به عنوان سكان دار و اطلاعات بودند كه بعد از ۵ و ۶ روز تلاش رزمندگان بين دجله و فرات قرار گرفته بوديم كه بايد آنجا را خالي مي كرديم و به ارتشي ها مي داديم و ما قبول نمی كرديم و مي گفتيم اينجا شهيد داده ايم كه ايشان يك چوب دستي داشتند كه با شوخي و خنده ما را از آنجا بردند. يك روز از منطقه دزفول با اتوبوس بر مي گشتيم كه يك گوني پرتقال خريده بوديم و با اين پرتقال ها به سر رزمنده ها مي زد و يك پرتقال كه كمي لك افتاده بود به دست من افتاد و ايشان كه كنار صندلي راننده نشسته بودند و من هم منتظر بودم كه برگردد و با پرتقال به او بزنم و همين كه برگشت من هم چنان زدم كه تمام شيشه پر از لاشه هاي پرتقال شد و همه خنديدند و يك ساعتي حرف نزد و گفت كه احمد بدجوري زدي