در حال دریافت تصویر  ...
نام یدالله اکبرشاهی
محل تولد قزوین - رشتقون


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن تدین
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علمدار طاهرخانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام قمقام لشکری
محل تولد تاکستان - ضیاء آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام مجتبی رشوند
محل تولد قزوین - تنوره-بخش رودبار الموت


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اصغر مافی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین علی محمدی
محل تولد قزوین - موشقین


در حال دریافت تصویر  ...
نام عبدالله عالمی
محل تولد قزوین - بهرام آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام نصرت الله مصطفی
محل تولد بوئین زهرا - آب باریک


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن کریمی رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محرم رحمانی
محل تولد تاکستان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد بابا
محل تولد تاکستان - دیال آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام قربان کرمی
محل تولد بوئین زهرا - شال


در حال دریافت تصویر  ...
نام مسعود سخاوت دوست
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر ناصرپور
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام منصور کشاورز باحقیقت
محل تولد قزوین - سیاهپوش


در حال دریافت تصویر  ...
نام قنبر غلامی
محل تولد قزوین - ویار-بخش رودبار شهر


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد ملک محمدی
محل شهادت اهواز


در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی قبادی
محل شهادت بانه


در حال دریافت تصویر  ...
نام وهب ارجینی
محل شهادت مهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن نوروزی فهیم
محل شهادت قلاویزان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود رضایی
محل شهادت پاسگاه زید


در حال دریافت تصویر  ...
نام ذبیح الله دودانگه
محل شهادت قلاویزان


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد محمدخانی
محل شهادت ام الرصاص



یک خاطره شهید  عباس بابایی


می دوید تا شیطان را از خود دور کند

خلبان آزاده تیمسار اکبر صیاد بوانی: در دوران تحصیل در آمریکا، روزی در بولتون خبری پایگاه ریس که هر هفته منتشر می شد.مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد.مطتب این بود: دانشجو بابایی ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند. من و بابایی هم اتاق بودیم .ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم.او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود.رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن .از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه برمی گشتند.آنها با دیدن من شگفت زده شدند .کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد.نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم گویا توضیح من برای کلنل قانع کننده نبود.او اصرار کرد تا واقعیت ر برایش بگویم.به او گفتم: مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاندو در دین ما توصیه شده در چنین مواقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم.آن دو با شنیدن حرف من تا دقایقی می خندیدند زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند.