در حال دریافت تصویر  ...
نام علیرضا بنی تبار
محل تولد تهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام مسلم مجاور
محل شهادت تهران - بیمارستان امام خمینی


در حال دریافت تصویر  ...
نام عین الله فلاح پلنگه
محل شهادت قصرشیرین - پایگاه خوره خوره


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد علی محمدی رامندی
محل شهادت ماووت


در حال دریافت تصویر  ...
نام عیسی پاسیار
محل شهادت ماووت


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد باقر توکلی
محل شهادت میمک بزمیرآباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام فرمانعلی صادق بیگی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام نبی الله حسین خانی
محل شهادت فاو


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین احمدی
محل شهادت جزیره مجنون


در حال دریافت تصویر  ...
نام نعمت الله اسمعیلی
محل شهادت مهران



یک خاطره شهید  صفر اسمعیلی


گریه بر پیکر برادر!

یوسف حسین‌پور: عملیات «والفجر۱۰» بود. رزمندگان حدود چهارده ساعت در سرمای بسیار شدید منطقه توانسته بودند ارتفاعات صعب‌العبور «حلبچه» را پشت سر گذاشته و تمامی پایگاه‌های دشمن را به تصرف خود درآورند. من به همراه یکی از دوستانم، وارد یکی از پایگاه‌ها شده و با صحنه‌ی بسیار عجیبی روبرو شدیم. «اسماعیلی» فرمانده گروهان را دیدم که در کنار جنازه‌ی یکی از شهدا نشسته است. وقتی ما را دید، با لبخند و خوشرویی خاصی، از ما استقبال کرد. پرسیدم: «این شهید کیست؟» با لبخند در پاسخم گفت: «یکی از نیروهای گروهانم بود، که شب گذشته در درگیری با دشمن شهید شده است.» بعد از کمی صحبت با ایشان، خداحافظی کرده و راهی پایگاهی دیگر شدیم. در بین راه سؤالی ذهنم را مشغول خود کرده بود که: «چرا فرمانده کنار آن جنازه نشسته بود؟» از برادری که همراهم بود، موضوع را پرسیدم. ایشان گفت: «مگر شما متوجه نشدید؟» گفتم: «متوجه چی؟» گفت: «آن دو با هم برادر بودند و آن که شهید شده بود، برادر بزرگ‌تر فرمانده بود و «آرپی‌جی»زن گروهان!» خشکم زده و اشک در چشمانم حلقه زده بود و به این همه صبر و استقامت غبطه می‌خوردم. جالب‌تر این که هنوز چهلم شهادت برادر بزرگ‌تر فرا نرسیده بود، که برادر کوچک‌تر (فرمانده)‌ هم در عملیاتی در ارتفاعات «شیخ محمد» به شهادت رسید.