در حال دریافت تصویر  ...
نام پاپور غفاری آغبلاغ
نام پدر نقدعلی
نام مادر راضیه احمدزاده
محل شهادت منطقه عملیاتی غرب کشور (کوره موش)

بیوگرافی
غفاری آغبلاغ، پایور: چهارم فروردین ۱۳۴۰، در برج سفلی از توابع هشترود به دنیا آمد. پدرش نقدعلی و مادرش راضیه احمدزاده نام داشت. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند. جمعی لشکر ۸۱ زرهی باختران بود و به عنوان سرباز وظیفه در جبهه حضور یافت و در درگیری با مزدوران عراق بر اثر اصابت گلوله در هفدهم دی ماه ۱۳۵۹، در منطقه عملیاتی غرب کشور (کوره موش) شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای آقبلاغ شهرستان هشترود در استان آذربایجان شرقی واقع است.

محل تولد هشترود - برج سفلی تاریخ تولد ۱۳۴۰/۰۱/۰۴
محل شهادت منطقه عملیاتی غرب کشور (کوره موش) تاریخ شهادت ۱۳۵۹/۰۷/۲۵
استان محل شهادت کرمانشاه شهر محل شهادت سرپل ذهاب
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی سرباز وظیفه
تحصیلات پنجم ابتدائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار کارگر کوره آجرپزی بنیاد تحت پوشش قزوین
مزار شهید آذربایجان شرقی - هشترود - - - نظرکهریزی - آقبلاغ


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
وصایا
شهید، پاپور غفاری: سلام به تمام مسلمین و مؤمنین، شهدای به خون خفته و کسانی که در راه خدا جهاد می کنند؛ که الحق پیروزند. اکنون که من به فرمان حسین زمان، خمینی کبیر، برای سرنگونی رژیم دست نشانده ی بعث عراق و برقراری حکومت عدل اسلامی بر جهاد و مبارزه با کفار بعثی برخاسته ام، از خدا می خواهم توفیق و پیروزی در این راه را به من عنایت کند و مرا با عنایات خودش مورد رحمت قرار دهد و از گناهانم بگذرد و با رحمت و مهربانی با من رفتار کند و چنانچه بخواهد با عدلش با من رفتار کند، وای بر من! امیدم به خدای یکتاست و خدا را شُکر می کنم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی و جهل از دنیا نروم. خدایا! من در دل سنگر و با تو و با حسین(ع) تو پیمان می بندم و می گویم: ای حسین جان، ای سالار شهیدان و سرور آزادگان که خودت و یارانت را در راه اسلام فدا کردی! ما رزمندگان جبهه های جنگ نبرد حق علیه باطل نیز پیام «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» تو را از زبان گویای رهبر عزیزمان شنیدیم و به آن لبیک گفتیم و اینک به کربلای ایران آمده ایم تا عاشورایی دیگر بیافرینیم و با خون مطهرت پیمان ببندیم که «تا خون در رگ ماست/ خمینی رهبر ماست» و دست از یاری ات برنداریم و زیر بار ذلت نرویم. ای حسین جان! اگر تو برای احقاق دین جدّت حضرت محمد(ص) شمشیرها را بر بدنت پذیرفتی، ما نیز اکنون -که رهبرمان بقای اسلام را به پیروزی در این جنگ دانسته است- با تمام وجود به استقبال شهادت می رویم تا آرمان مقدس تو و تمام انبیا و اولیا را -که برقراری حکومت اسلام است- تحقق بخشیم؛ -ان شاء الله. اکنون که این وصیت نامه را برای شما می نویسم در سرپل ذهاب هستم. ای پدر و مادرم! اگر من شهید شدم، به فکر من نباشید؛ به فکر خدا باشید. امام را دعا کنید و دست از این حسین زمان بر ندارید و تا روزی که زنده هستید، برای من گریه نکنید که دشمن شاد شود و اگر خواسته باشید برای من گریه کنید، در جایی گریه کنید که شما باشید و خدای خود. توصیه به همه ی اهل خانواده، خواهران و برادرم؛ به فکر من و به فکر دنیا نباشید و بدانید این امام بود که ما را از خواب بیدار کرد و انسانیت را دوباره برگرداند. این آزادی و افتخاری که ما امروز به دست آوردیم -که هم در دنیا و هم در آخرت سرافرازیم- از برکت قرآن و اسلام و خون شهدای این انقلاب است؛ سعی کنید این را از دست ندهید و فراموش نکنید که دنیا به آخر می رسد. کوشش کنید و برای این سفر توشه بردارید و از دعا برای ظهور حضرت مهدی(عج) و سلامتی رهبر غفلت نکنید. ...و توصیه ای هم به برادران دینی ام؛ هرگز دین را به دنیا نفروشید و آخرت را فدای هوس و شهوت نکنید و برای آنچه نمی دانید، لب فرو بندید و تا ضرورت ایجاب نکند، سخن مگویید و هر وقت در پیچ و خم زندگی وارد شدید، قدم واپس نگذارید و بی فکر دست به کاری نزنید که ممکن است سرانجام پشیمان شوید که دگر سودی ندارد و در مقابل ظلم و ستم خاموش ننشینید. با نابکاران -با دست و زبان- مخالفت و از شیوه ی بزرگان تابعیت و از منکرات -با کمال شهامت و دلیری- انتقاد و صبر کنید و بردبار و آهنین باشید و در کسب علم و حفظ دین بکوشید و با تمام سختی ها زندگی کنید، که خداوند بهترین حافظ و مهربان ترین برای شماست.۱ (۱۵۴۳۰۹۰) ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست پاپور غفاری ۱۸/۰۱/۱۳۵۹