در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی معروفی
نام پدر علی اوسط
نام مادر بتول
محل شهادت بجلیه اندیمشک

بیوگرافی
معروفی، مهدی: یکم فروردین ۱۳۴۳، در روستای طیوقچی از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش علی‌اوسط، کشاورز بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم اسفند ۱۳۶۳، در بجلیه اندیمشک بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد تاکستان - طیوقچی تاریخ تولد ۱۳۴۳/۰۱/۰۱
محل شهادت بجلیه اندیمشک تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۰۲
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت اندیمشک
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم راهنمائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - تاکستان - طیوقچی


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
وصایا
شهید، مهدی معروفی: تا مدتی نه چندان دور، خبر از جانبازی عزیزانی دگر و در دلم نیز شور دگری بر پا شده بود. کار، کمی مشکل است و شاید برگشتنی نباشد! هر چند هر چه خدا بخواهد همان میشود؛ اما در پی فتح و پیروزی، خون نیز باید داد و از این رو شاید این بار نام این حقیر در صحیفهی دلدادگان و سبکبالان قرار گیرد و روح خسته و دربندم، سرانجام رهایی یابد. اکنون میخواهم وصیتی بنویسم که در تاریخِ بعد از ما، بماند! لکن سخت است و قدرت بسیار و آزادی جان میخواهد؛ اما اکنون از روی تنهایی، دلتنگی و خستگی، دستی بر قلم و کاغذ می بَرم تا شاید این آخرین نوشتارم باشد و دیگر دستی نباشد که قلم را به رقصِ غم درآورد و ترسیمی از پی ترسیم های گذشته، از چهره ی پُر رنج دلم طرحی به نقش آورد. پدر بزرگوارم و مادر مهربانم! میخواهم با شما از دنیای بیوفا و انسانهای جاهل و غافل سخن گویم. از کسانی که همه چیزشان را در دنیا میبینند و از آخرت و خدای خویش غافلند. آنان که حیات را فقط در دنیا دیدند، شکست و سختی دنیا را تحمل نمیکنند و نسبت به مَشیّت خداوند، زبان به اعتراض می گشایند؛ همانها که نه امیدی به نور و نه ایمانی به پاداش صبر در آن سرا دارند. اینان کسانی هستند که خدا را به خشم می آورند و آتش جهنم را برای خویش فراهم میسازند. پدر جان! بنده به عنوان فرزند حقیرتان، شرمندهی زحمات چندین ساله تان هستم و شصت سال و اندی زحمت، تلاش و سختی را بر پیکر خسته تان احساس میکنم و همچنین بار مشکلات و مصایب مادرم را که در طول زندگی همیشه دلشکسته بود و خیری از این دنیای بیوفا ندید. اما پدر جان! هیچ گاه شکایتی از مشیّت پروردگار نداشتم و در عوض به شما -که با همه ی مشکلات و سختیها، با قامتی به استواری ایمان ایستاده و همچنان شاکر نعمتهای خداوند -تبارک و تعالی- بوده و هستید- افتخار میکنم. پدر و مادر مهربانم! بارها برایتان گفتم و باز هم میگویم که این را از منِ کوچکْ به یاد نگه دارید که دنیا بیوفا است؛ چشم و دل به دنیا نبندید! پدر جان! به خواهران و برادرم بگویید که فراز و نشیب زندگی بسیار و شیرینی آن زمانی است که در خوشی ها به یاد خدا، فقیران و یتیمان و در سختیها باز هم به یاد خدا، رسول و مشکلاتش و به یاد فاطمه زهرا(س) و مصیبت هایش باشیم. زندگی، زمانی شیرین است که ذخیرهای برای آخرت داشته باشیم. این زندگی سپری میشود و مرگ همه را در بَر میگیرد؛ اما آن دیار تمامی ندارد و دایمی خواهد بود. پدر و مادر مهربانم! در تمام عُمْرِ بازیافته ام در بعد از انقلاب، با تمام سستی و غفلت بی اندازه ام، هیچگاه از یاد دین غافل نبودم و با غریبی دین در رنج و در پیروزی و افتخار آیین مان در لذت بودم؛ درد اسلام عزیز را درد خویش و نصر اسلام را افتخار خود میدانستم. مادر! از زمانی که برایم از حسین(ع) گفتی و سردار کربلایش را به من شناساندی و از همان ایام که از غریبی، تنهایی و بیکسیاش برایم مصیبت ها خواندی، برایش گریستم و بر کُشته هایش اشک ریختم و ناله های جانسوزی برای اسیری زینب کبری(س) و کودکانش کشیدم. پس مادر و خواهران عزیز! اگر میخواهید گریه کنید، به یاد سید مظلومان و رنجهایش و بر زینب کبری(س) و مصایبش بگریید. پدر و مادر گرامی! اگر من شهید شدم، مرا در زادگاهم دفن کنید و با این که میدانم با شهادت من، شما بییار و یاور میشوید؛ اما نگران نباشید، این انقلاب یار و یاور مظلومان و مستضعفان است و به امید خدا برادرکوچکم بزرگ میشود و جای مرا میگیرد. خواهران و برادران! اگر از من بدی دیدید، مرا ببخشید و برایم طلب آمرزش کنید. ساختن خویش و دیگران را سرلوحه ی برنامه های خود قرار دهید و با برخوردهای اسلامی، بی مسؤولیت ها را مسؤول به بار آورید و سوءظن و هر عاملی در خلاف جهت الفت قلبی را در خود راه ندهید. میدانید و باز هم بدانید که تنها مکتب برای رهایی و رشد و تعالی انسان، اسلام است؛ والسلام! هر نغمه ای را غیر از آن، فرصت گسترش و پیشروی ندهید. جبهه ها را از یاد نبرید که حُرمت اسلام عزیز در گرو همین جنگ و مبارزه ی بر حق ما می باشد. قدر امام عزیز را بدانید و در هر حال تابع و پیرو بیانات ملکوتی اش باشید. خدایا! امامم را برای گسترش و صدور انقلاب اسلامی عزیز به تو می سپارم. خدایا! از تو میخواهم از گناهانم درگذری؛ توبه ام را بپذیری و مرگ در راهت را -که سرانجامش لقای با عظمت و با ارزش تو می باشد- نصیب این جامانده از قافله ی عاشقان وصالت بنمایی.۱ (۱۷۱۲۴۴۲) مهدی معروفی ۰۱/۰۹/۱۳۶۳